یادی از شهدا....
15 اردیبهشت 1399 توسط بی نام و نشون ....
عملیات والفجر2 در منطقه حاج عمران، بنده به همراه دو تن از رزمندگان در اثر یک غفلت در محاصره ی عراقی ها قرار گرفتیم، به گونه ای که راه پیش و پس نداشتیم.
خواستیم خود را تسلیم کنیم ولی هنوز کمی امید داشتیم، چون در یک چادر بودیم و هنوز عراقی ها ما را ندیده بودند.
باهم مشورت کردیم.
بنده عرض کردم در سال 60 در عملیاتی که با مشکل رو به رو شدیم با دو رکعت نماز مشکلمان را حل کردیم.
اینجاهم خوب است دو رکعت نماز بخوانیم و از خدا کمک بخواهیم.
خیلی سریع دو رکعت نماز حاجت خواندیم. بعد از نماز، باتعویض لباس های عراق از سنگر خارج شدیم.در حال فرار بودیم که عراقی ها به ما مشکوک شدند و وقتی فهمیدند از خودشان نیستیم شروع به تیراندازی کردند ولی آسیبی به ما نرسید.
برگرفته از کتاب نمازعشق.